تاريخ : جمعه 23 فروردين 1392برچسب:, | 12:25 | نویسنده : عليرضا |

بدون تعارف باید گفت او یكی از محبوب ترین بازیگران سریال های تلویزیونی است. شبنم قلی خانی كه با مجموعه "مریم مقدس" در هجده سالگی خود را به عنوان پدیده بازیگری كشورمان مطرح كرد، در هر سریالی كه حضور داشته، موفق عمل كرده و توانسته رضایت مخاطبان را جلب كند. اما حالا یك سالی می شود كه از خانم قلی خانی كار جدیدی روی آنتن تلویزیون نرفته و فیلم جدیدی هم از او اكران نشده است و او كم كارترین دوره هنری خود را سپری می كند. دلیل این كم كاری تا امروز از زبان شبنم قلی خانی بیان نشده بود و این اولین بار است كه او از اقامت موقت خود در كشور استرالیا صحبت می كند و می گوید به خاطر موقعیت شغلی همسرش و همچنین ادامه تحصیل در رشته كارگردانی فیلم، تصمیم گرفته مدتی در كشور استرالیا زندگی كند و از دنیای بازیگری فاصله بگیرد.

 



ادامه مطلب
تاريخ : پنج شنبه 22 فروردين 1392برچسب:, | 22:45 | نویسنده : عليرضا |
تاريخ : پنج شنبه 22 فروردين 1392برچسب:, | 15:4 | نویسنده : عليرضا |

"گرگور ردمن"، 18 سال سن دارد و علاقه اش به ماکارانی و نودل باعث شده است غذای دیگری را امتحان نکند و تنها از این خوراکی مصرف کند و غذاهای دیگر را نوعی سم برای بدنش می داند.


ادامه مطلب
تاريخ : پنج شنبه 22 فروردين 1392برچسب:, | 15:0 | نویسنده : عليرضا |

 

رضا داود نژاد گفت: حال كه خانواده اين قدرت را براي بخشندگي پيدا كرده بايد مراحل را آسانتر بكنند زيرا ما دراين مدت مجبور شديم پدر خانم بديعي را براي نامه نگاري به پزشك قانوني ونيروي انتظامي ببريم.



ادامه مطلب
تاريخ : شنبه 17 فروردين 1392برچسب:, | 14:3 | نویسنده : عليرضا |

 

باشگاه خبرنگاران- حضور مهناز افشار در آخرین سری از مجموعه‌ی کلاه قرمزی فقط از آن جهت جالب بود که ستاره‌ای سینمائی در یک کار کودک تلویزیونی دیده می‌شد اما متاسفانه این ستاره به لحاظ معیارهای فنی بازیگری مناسب چنین برنامه‌ای به نظر نمی‌آمد پیش‌تر از او هم درباره‌ی حضور باران کوثری در این مجموعه دقیقا همین حرف‌ها را می‌شد زد.
شاید در پاسخ بگوئید که این افراد متخصص بازی جلوی دوربین سینما هستند و عدم توانائی در اجرای برنامه‌های عروسکی تلویزیون چیزی از ارزش‌های آنان کم نمی‌کند ما هم قصد نداریم از ارزش‌های کسی بکاهیم اما فراموش نکنید که کلاه قرمزی یک برنامه‌ی زنده‌ی تلویزیونی نیست بلکه مجموعه‌ای ضبط شده است و هنر پیشه‌ی توانا باید بتواند در این میدان هم توانائی‌های خودش را نشان بدهد. 
انگار آن‌ها نمی‌توانند زنده بودن این عروسک‌ها را باور کنند در حالی که میلیون‌ها مخاطب کلاه قرمزی توانسته‌اند.  
شاید قرار گرفتن در جریان ساخت این اثر باعث شود جنبه‌های فنی پشت صحنه بیشتر به چشم آن‌ها بیاید و یک تحلیل عینی بر حس فانتزی‌شان غلبه کند. در چنین وضعیتی یاد چه کسی می‌افتید و جای خالی کدام هنرپیشه را احساس می‌کنید؟ 
مهناز افشار و باران کوثری نمی‌توانستند زنده بودن این عروسک‌ها را باور کنند اما یک نفر دیگر را سراغ داریم که به این حیات باور داشت، چون خودش در کالبد ساکت و بی‌جان عروسک‌های بسیاری روح دمیده بود. حتما تا بحال او را به یاد آورده‌اید؛ فاطمه معتمد آریا.
فاطمه‌ی معتمدآریا هم متخصص بازی جلوی دوربین سینما بود و با جرات تمام هنگام مقایسه‌ی او با دو بازیگر جوانی که نامشام را بردیم و همین‌طور تمام بانوان جوانسال بازیگر در سینمای امروز، می‌توان به برتری و برسری او حکم داد. اما غیر از بازی برای پرده‌ی نقره‌ای، دمیدن روح در کالبد عروسک را هم بلد بود و حتی بین گفتن و نگفتن می‌توانیم او را مادر کلاه قرمزی بدانیم. امروزه ورودی‌های سینما با ورودی‌های گذشته تفاوت بسیاری کرده و معیارهای دیگری غیر از شایستگی هنری در داخل شدن افراد به عرصه تاثیرگذار شده‌اند. معتمدآریا بدون استفاده از اغواگری و جذابیت‌های فریبکارانه‌ی زنانه و همچنین بدون توسل به پارتی و رانت و رابطه وارد سینما شده بود و متعلق به نسلی است که با سخت کوشی‌های فراوان اعتلای هنر ایرانی را با درخشش‌های بی‌نظیرشان در دوره‌ای نه چندان دور به ارمغان آوردند. 
امروز جای خالی معتمد آریا حس می‌شود و این یعنی کف گیر سیستم مانکن سازی در سینمای ما به ته دیگ خورده. همچنین دیگر گفتمان تلقینی ( این هنرپیشه خوب است چون از فلان خانواده آمده، خریدار ندارد و ما به عنوان مخاطب امروزی حاضریم فیلم‌های قدیمی‌تر را علیرغم ریختگی نگاتیو و ایرادهای تصویری یا زیر و بم و ناپسندگی صوتی تماشا کنیم اما معتل دیدن خیلی از آثار امروزی نشویم.



تاريخ : سه شنبه 13 فروردين 1392برچسب:, | 3:38 | نویسنده : عليرضا |

 

عسل بدیعی بازیگر سینما و تلویزیون به دلیل ایست قلبی در بیمارستان لقمان دار فانی را وداع گفت. این بازیگر جوان در زمان حیاتش اعضای بدنش را اهدا کرده بود.



ادامه مطلب
تاريخ : سه شنبه 13 فروردين 1392برچسب:, | 2:45 | نویسنده : عليرضا |

 

افرادی که در بهشت تصویر شده به استقبال چاوز می روند، هر کدام برای خود «انسان بزرگی» بوده اند؛ سیاستمداران و مبارزان بزرگی که همواره از آنان به نیکی یاد شده است.

به گزارش سرویس فضای مجازی خبرگزاری lifeclub به نقل از سایت تابناک، طرفداران هوگو چاوز، رئیس جمهور فقید ونزوئلا، اخیر یک انیمیشن را در سطح اینترنت منتشر کرده اند که در آن، چاوز در حال ورود به بهشت تصویر شده و پس از ورود، رهبران انقلابی و استقلال طلب آمریکایی لاتین از وی استقبال می کنند. اما افرادی که در بهشت از چاوز استقبال می کنند کیستند؟
 
افرادی که در این ویدئو چاوز به سمت آنان می رود عبارتند از: چه گوارا رهبر انقلابی کوبا، سیمون بولیوار، بانوی اول آرژانتین اوا پرون، سالوادرو آلنده رئیس جمهور درگذشته شیلی، انقلابی معروف نیکاراگونه سزار ساندینو و نفر آخر رهبر استقلال ونزوئلا.
 
چه گوارا:
 
«ارنستو رافائل گوارا دلاسرنا» که بیشتر به نام «چه‌گوارا» یا «ال‌چه» شناخته می‌شود، پزشک، چریک، سیاستمدار و انقلابی مارکسیست، در آرژانتین زاده شد و در بولیوی دستگیر و کشته شد.
 
گوارا یکی از اعضای جنبش 26 ژوئیه فیدل کاسترو بود. این جنبش در سال 1959 قدرت را در کوبا به‌دست آورد. چه‌گوارا چندین پست مهم در دولت جدید کوبا از جمله سفیر، رییس بانک مرکزی و وزیر صنایع را بر عهده داشت و پس از آن با امید برانگیختن انقلاب در دیگر کشورها کوبا را ترک کرد.
 
وی ابتدا در سال 1966 به جمهوری دموکراتیک کنگو رفت و سپس به بولیوی سفر کرد.
 
در اوایل اکتبر 1967 چه‌گوارا در بولیوی طی عملیاتی که توسط سازمان سیا طرح‌ریزی شده بود دستگیر شد. برخی باور دارند که سیا ترجیح می‌داد گوارا را برای بازجویی زنده در دست داشته باشد، اما در هر صورت او به‌وسیله ارتش بولیوی در نزدیکی وایه‌گرانده در مدرسه روستای لا ایگه را در سانتا کروز دلاسیه‌را به دستور«بارریه نتوس» دیکتاتور نظامی کشته شد.پس از مرگ چه‌گوارا، او به عنوان یک تئوریسین، متخصص در فنون جنگی، و جنگ‌آور تبدیل به قهرمان جنبش‌های انقلابی سوسیالیستی در سراسر جهان شد.
 
سیمون بولیوار:
 
«سیمون بولیوار»، فرمانده انقلابی و سیاستمدار ونزوئلایی، یکی از چندین رهبر جنبش استقلال‌طلبانه در آمریکای جنوبی بود. بولیوار در 24 جولای 1783 در خانواده‌ای اشرافی در کاراکاس به دنیا آمد. اجدادش از مأموران برجسته و عالی رتبه کشور اسپانیا وابسته به خاندان سلطنتی پادشاهی اسپانیا بودند. خاندان وی در آن زمان از ثروتمندترین خانواده‌های اسپانیایی بوده‌اند.
 
مبارزه جدی استقلال‌طلبانه مردم ونزوئلا برای آزادی در 1810 آغاز گشت و فرماندهی آنرا ژنرال «فرانسیسکو د میراندا» به‌عهده داشت. او از بولیوار دعوت به همکاری و پیوستن به سپاه مبارز آزادیخواه ونزوئلا با درجه سرگردی کرد. بولیوار به این سپاه آزادی‌طلب پیوست. از آوریل سال 1810، کلنل بولیوار به یکی از رهبران عمده جنبش آزادی‌بخش ونزوئلا تبدیل شد. با این حال، در ژوئن سال1821 بود که پس از پیروزی در کارابوبو توانست اسپانیایی‌ها را از خاک ونزوئلا بیرون براند.
 
از آن پس سیمون بولیوار تلاش خود را معطوف آزاد کردن سایر مستعمرات اسپانیا در قاره آمریکای جنوبی کرد. جنگ در پس جنگ بولیوار موفق شد جمهوری بزرگ کلمبیا را متشکل از کشورهای کلمبیا، ونزوئلا و اکوادور آزاد تشکیل دهد. او مبارزات استقلال طلبانه دیگر کشورهای آمریکای لاتین مانند پاناما، بولیوی و پرو را نیز رهبری کرد.
 
بولیوار در 17 دسامبر سال 1830 در نزدیکی شهر سانتامارتا در کلمبیا به علت ابتلا به بیماری سل درگذشت. تندیس او سوار بر اسب پس از مرگش ساخته و در شهر لیما پایتخت پرو برپا شد. هم اکنون تندیس او در بسیاری از شهرهای جهان برپاست. در سال 1385 شهرداری تهران بلواری را در شمال جنت آباد(تهران) به نام سیمون بولیوار نام نهاد.
 
اوا پرون:
 
«اِوا پِرون» معروف به «اویتا» فعال سیاسی و یکی از قدرتمندترین و محبوب ترین زنان کشور آرژانتین بود. او همسر دوم«خوآن پرون» رئیس جمهور آرژانتین و از سال 1946 تا زمان مرگش در سال 1952بانوی اول این کشور بود.
 
اوا پرون در سن 33 سالگی در سال 1952 به دلیل سرطان درگذشت و پیش از مرگش کنگره آرژانتین به وی لقب رسمی «رهبر روحانی ملت» را اعطا کرده بود. زندگی اوا پرون موضوع کتاب‌ها، فیلم‌های سینمایی، نمایش‌ها و تئاترها و سریال‌های بسیاری در سراسر جهان، بویژه در آمریکای لاتین بوده‌است. در سال 2011 اما کتابی که به نام «راهنمای سیاست‌های زشت آمریکای لاتین» منتشر شده، مدعی است که اوا پرون کشورش را به پناهگاهی امن برای نازی‌های بسیاری مبدل کرد که پس از جنگ جهانی دوم و شکست آلمان هیتلری، متواری شده‌بودند.
 
سالوادور آلنده:
 
سالوادور آلنده سیاستمدار مارکسیست و از بنیان‌گذاران حزب سوسیالیست شیلی بود. او از نوامبر 1970 تا سرنگونی و مرگ‌اش در پی کودتای 11 سپتامبر 1973 میلادی، رئیس‌جمهور شیلی بود. از او به عنوان اولین رئیس جمهور مارکسیست که با رأی و دموکراسی به قدرت رسید نام می‌برند.
 
آلنده بیش از چهل سال در صحنه سیاسی شیلی و حزب سوسیالیست شیلی حضور داشت. او پیش از رسیدن به ریاست جمهوری در انتخابات 1970 در مقام‌های سناتور، نماینده و وزیر کابینه فعالیت می‌کرد. وی پزشک بود و مدتی به عنوان وزیر بهداشت خدمت نمود. آلنده سه بار در سال‌های 1952، 1958 و 1964 کاندیدای ریاست جمهوری شده و شکست خورده بود تا این که در 1970 بالاخره در انتخابات برنده شد.
 
پس از رسیدن به ریاست جمهوری، او برنامه سوسیالیستی جنجال‌برانگیزی به نام راهی به سوی سوسیالیسم را پیاده کرد و بسیاری از صنایع را ملّی اعلام کرد. در سال اول حکومت او نرخ رشد اقتصادی به 8/6 درصد و نرخ بیکاری به 3/6 در صد رسید؛ اما در سال دوم، تورم بسیار افزایش یافت، صادرات 24٪ کاهش یافت، واردات 26٪ افزایش یافت، در حالی که نرخ واردات مواد غذایی 126٪ بود. در ماه مه 1973 دادگاه عالی شیلی، دولت را به اتفاق اکثریت آرا به نقض قوانین و جلوگیری از اقدامات قانونی پلیس و تصمیمات نادرست قضایی محکوم نمود.
 
در اوت سال 1973 دیوان عالی کشور از آلنده به دلیل ناتوانی در اجرای قانون زمین شکایت کرد و نمایندگان مجلس نیز اعلام نمود که آلنده بر خلاف قانون اساسی، قوانین مجلس را به اجرا نمی گذارد. طی این قطعنامه اعلام شد که دولت آلنده تلاش در به دست گرفتن کل اختیارات کشور نموده، اصل تفکیک قوا را رعایت نکرده و قانون اساسی را نقض نموده‌است. با این حال آلنده در ماه سپتامبر همان سال تلاش کرد طی لایحه‌ای قانون اساسی را تغییر دهد که دولت او در 11 سپتامبر 1973 و با کودتای نظامی به رهبری ژنرال پینوشه، فرمانده ارتش، سرنگون شد. اسناد فراوانی حاکی از حمایت و پشتیبانی دولت وقت ایالات متحده از این کودتا وجود دارد. طبق اعلام رسمی، آلنده با یک کلاشینکف اهدایی از سوی فیدل کاسترو خودکشی کرده‌است.
 
سزار ساندینو:
 
اوگوستو سزار ساندینو، «سرخ پوست بزرگ مرد» (از 18 مه ‌1895 تا 21 فوریه 1934) در خانواده‌ای مرفه و زمین دار پرورش یافت و مدت‌ها در شرکت‌های آمریکایی کار کرده بود. وی ارتشی به نام «ارتش دفاع از حاکمیت ملی نیکاراگوئه» فراهم ساخت. وی را زاپاتای آمریکای مرکزی نام نهاده‌اند. ساندینو ارتشی شورشی به راه انداخت و تا 1933با عملیات چریکی علیه حضور امریکا مبارزه کرد. این عملیات ساندینو را به سمبل وطن پرستی برای نیکاراگوا و سایر مخالفین مداخلات امریکا تبدیل کرد. ساندینو بلافاصله با پایان دادن به شورش بادولت «ساکاسا» قرارداد متارکه جنگ را امضا کرد. تنش بین گارد ملی وساندینو ادامه یافت و سرانجام در سال 1934 ساندینو توسط افسران گارد ملی به قتل رسید. ساندینو به قهرمان بسیاری ازمردم نیکاراگوا تبدیل شد، ونام او بیش از 40سال پس از قتلش در تلاش‌های انقلابی برای سرنگونی دولت وتغییر بنیادی جامعه نیکاراگوا، توسط ساندنیست‌ها به نشانه انقلاب تبدیل گردید.
 
فرانسیسکو د میراندا:
 
«سباستین فرانسیسکو د میراندا رودیگز»، چهره انقلابی ونزوئلا، 28 مارس 1750 در کاراکاس متولد شد. اگر چه طرح های خود وی برای استقلال مستعمرات آمریکایی اسپانیا شکست خورد، اما از وی به عنوان پیشرو و طلایه دار راهی یاد می شود که بعدتر سیمون بولیوار طی نمود.
 
میراندا زندگی رومانتیک و ماجراجویانه ای داشت. وی که یک ایده آلیست بود، برنامه ای آرمانی را برای آزادسازی و متحد کردن همه مستعمرات آمریکایی اسپانیا طراحی نمود؛ اما ابتکارات نظامی وی به نیابت از آمریکای مستقل، در سال 1812 به پایان رسید. وی در این سال به دشمنانش تحویل داده شد و چهار سال بعد، یعنی در سال 1816، در یک زندان اسپانیایی درگذشت. اما به هر حال، ظرف 14 سال پس از مرگش، اغلب مستعمرات اسپانیایی آمریکا مستقل شدند.



تاريخ : شنبه 10 فروردين 1392برچسب:, | 15:35 | نویسنده : عليرضا |

 یا مقلب القلوب والابصار

 
ای خدای دگرگون کننده دل‏ها و دیده ها
 
یا مدبر اللیل والنهار
 
ای تدبیر کننده روز و شب
 
یا محول الحول والاحوال
 
ای دگرگون کننده حالی به حال دیگر
 
حول حالنا الی احسن الحال
 
حال ما را به بهترین حال دگرگون کن


تاريخ : شنبه 10 فروردين 1392برچسب:, | 1:8 | نویسنده : عليرضا |
صفحه قبل 1 2 3 4 صفحه بعد
  • نوراندیشان
  • مکس گراف